خلاصه کتاب وضع بشر، هانا آرنت

امروزه ما انسانها با دو نوع فعالیت روبرو هستیم از یک طرف با پیشرفت های عظیم علمی از طبیعت جلو افتاده ایم. به حدی که ساخت انسانی جدید که به نامیرایی نزدیک باشند دور از ذهن نیست و از طرف دیگر چنان درگیر ضروریات زندگی و حفظ حیات هستیم که به سختی می توانیم خواسته­ها و غرایض مان را از هم جدا کرده خود را از هم تشخیص دهیم. غرایض نقطه مشترک ما و دیگر حیوانات است. آینده به طریق ناامید کننده ای مبهم است. آینده ای که یا ممکن است به نابودی حیات در کره زمین منجر شود و یا جایی باشد به دور از جنگ، بیماری و انواع بلایای طبیعی. انسان به کمک علم و تکنولوژی بر طبیعت، مسلط شده است. هم قدرت نابود کردنش را دارد و هم قدرت ساختنش را. از طرف دیگر، همین علم، مدام به انسان ها یادآوری می کند که آنها چیزی به جز حیوانات تکامل یافته نیستند و مثل همه حیوانات درگیر ضروریات و حوایج زندگی هستند. هر کاری که می کنند ریشه تکاملی دارد. کسانی در این چرخه باقی می مانند که بتوانند بیشترین انطباق را با محیط داشته باشند. پس اصلی ترین هدف انسان باید حفظ حیات باشد و حفظ حیات چیزی نیست جز رفع ضروریات زندگی. ضروریاتی که در چرخه به پایان تولید و مصرف گرفتار شده است. جامعه مصرفی که این روزها، بسیار در باره اش حرف می زنند. محصول این دیدگاه به انسان است. در حقیقت ما با دو قسم متضاد فعالیت های بشر روبرو هستیم. فعالیتی که ما را در جایگاه سروری طبیعت قرار می دهد و محصول انسان سازنده است و فعالیتی که از ما حیوانی زحمت کش و مقهور طبیعت می سازد. این تضاد یک شبه به وجود نیامده است. کاری که آرنت می کند دنبال کردن این تضادها تا سرمنشاء آنهاست. آرنت در حین این جستجو، دست روی مسائلی می گذارد که علی رغم گذشت بیش از 60 سال، از انتشار کتاب، برای انسان کنونی، قابل طرح و استفاده می باشد. مسائلی مثل این که چطور شد انسان مدرن، گولاگ و آشویتس را ایجاد نمود. چی شد که در عصر مدرن، حکومت های توتالیتر و تمامیت خاص به وجود آمد. چرا انسان امروزی به رغم پیشرفت های عظیم ارتباطی، تنهاتر از همیشه می باشد. آرنت در این کتاب بدیهی ترین دریافت های ما را به چالش می کشد. آرنت از ما دعوت می کند به آنچه می کنیم، فکر کنیم.